رمان گرگینه ی من

p³¹

حتما اون دخترک بیدار شده...هی تو...در رو وا کن...وا کن ببینم(داد)
ات : آیششش...هی مردک...چی میخوای؟!... من چرا اینجام؟!(داد)
جیمین : به تو مربوط نیست وا کن ببینم
ات : تا نگی وا نمیکنم
جیمین : یا باز میکنی یا می‌شکنم
ات : بشکن ...پوزخند...اصلحه رو برداشتم و از پشت در با تیر زدم که صدای اون مرد بلند شد......
جیمین : چیکار می‌کنی دختره ی ...(داد)
ات : از اون سوراخ نگاه کردم دستش رو گذاشته بود روی پاس با گلوله زدم تو سر نگهبان ...دوباره به اون مردک شلیک کردم که خورد به شکمش..می‌خواستم بازم بزنم که...
دیدگاه ها (۲)

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه من

دوست دارید چی بزارم رمان تکپارتی یا گرگینه ی من ؟!

سلام خوشگلا من اومدم♥️🫀چه خبرا؟خوبید خوشید ؟!سلامتید؟

خون آشام من My vampire 🦇 part17ویو ات داشتیم دو تایی اتاق رو...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط